با نفسهایشـــــــ
با نگاهشـــــ
با کلامشــ
با وجودشــــ
با بودنشـــــــــــ
بهشتی میسازد از این دنیـــــا برایتــــ
که دیگر بدون او، بهشت واقعیــــ را هم نمیخواهی
بعضیا میگن دنیا بی ارزشه
ولی دنیای که
تو توش هستی مگه میشه بی ارزش باشه . .
چه زیباست که تو تنها نیاز من باشی و
چه عاشقانه است که تو تنها آرزویم باشی و
چه رویایی است این لحظه های ناب عاشقی و
من و همه زیبایی های عاشقانه و رویایی را فقط با تو حس میکنم . . .
من با نفسهای تو مست میشوم
مرا با شراب چه کار است
من در آغوش تو آرامم
مرا با بهشت چه کار است
زیباترین عاشقانه ایی که برایم گفتی
وقتی بود که اسمم را با "میم" به پایان رساندی؟؟.....
تعــهـد داشتــن، قــشنگــه !!
حتـــی تعلــق داشتن !
اینکـه بدونــی مـــال کســی هستــی ...
ســهـم کســی هستــی ...
و اونـــم مـــال تـــوئـــه ..
حـــق تـــوئــه ..
مهـــم نیــس این تعــهـد امـضــاء بشــه تـــو یه کـــاغـذ پــاره !
اصـــلش جـــای دیگــه سَنَــد خورده..
توی دلاتـــــــــــون
مخاطب خاص اگه خـــاص باشه . . . !
لازم نیست تو دورش رو از این و اون خلوت کنی!
خودش واسه بودن تو همه رو کنار میزنه!
لازم نیست واسش دنیا رو بخری تا بمونه . . .
خودش قدر یه شاخه گلتو میدونه!
لازم نیست هرکسی رو توجیه کنی
و سرش رقابت کنی که عشــق مـــنه…
… خودش تو رو به همه دنیا نشون میده …
لازم نیست نگران باشی که اگه بره…
خودش بهت ثابت میکنه اومده که بمونه!!!
مخاطب خــاص ، خاصــــــــــــــــــــــ ـــــه! درست مثل عشق من .....
میگن :روز محشر با هر کس که دوستش داشتید محشور میشید
یعنی من با تو ...؟؟؟
چه محشری شود محشر من ...!!!
من با تو محشور میشوم
وعده هایمان که یادت هست ؟
دست من دست تو
هستم هستی هست...
مـــــــن تـــــــــو خــــــدا... ...
چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی کسـی زیــر ایـن گنــبد کبــود
انتظــارت را میـکشـــــد
چــه شیــــــرین اســـــت
طعــم پیامکی کــه میگـــوید :
”کجایـی” …..؟
«پیشانی ام»
سجده گاه لب هایت؛
«چشمانم»
میعادگاه قدم هایت؛
«دستانم»،
تکیه گاه خستگیهایت؛
و «قلبم»،
حریم دلتنگیهایت؛
تمامی اینها،
ارزانی «نیم نگاهت»!
دلتنگ شدن
حس نبودن کسی است
که تمام وجودت یک باره
تمنای بودنش را میکند
ﺩﻝ ﻣــــــﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺧـﻮﺩﻡ باﺷﻪ ﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﺰﯾﺰ ﺧﯿﻠﯿﺎ ...
ﺩﻝ ﻣــــــﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺨــــــﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﮑﯽ ﺑﻬــــﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﺩﻟــــــﺶ ﻧﻠﺮﺯﻩ ...
ﺩﻟــــــﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺠــــــﺒﻮﺭ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺑﺎ ﭼﻨـــــﮓ ﻭ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺣﻔﻈﺶ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻫﻤﯿــــــﺸﻪ ﮐﻼﻓــــــﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﺑﺪﻭﻧﯽ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﯾــــــﻪ ﻣﺎﻩ ﻫـــــــــﻢ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﮐﺴﯽ ﺟــــــﺎﺗﻮ ﻧﻤﯿگیره!!
حس قشنگیه
یكی نگرانت باشه
یكی بترسه از اینكه یه روز از دستت بده
سعی كنه ناراحتت نكنه،
حس قشنگیه...
وقتی ازش جدا میشی اس ام اس بده
عزیز دلم رسید؟
قشنگه: یهو بغلت كنه،
یهو . . . تو ی جمع .. در گوشت بگه دوست دارم
بگه كه حواسم بهت هست
حس قشنگیه ازت حمایت كنه...
آره...
خنده هاى تــو آرزو هاى منن
بخند . . .
تا برآورده شوند . . .
دلتنگی آخردوست داشتنه.به اندازی تمام دلتنگیهای دنیا دوست دارم
به سلامتی اونایی که
چه عشقشون پیششون باشه چه نباشه
چشمشون مثل فانوس دریایی نمی چرخه . . .
که از تلاقی نگاهم با دیگری
احساس
خیانت می کنم!
عشق یعنی همین!!!
صدایِ تو...
دیدنِ تو...
بوسیدنِ تو...
در آغوش کشیدنِ تو...
حتی...
فکر کردن به تو برای من آرامش بخشه...
♥ﻣَﻦ ﯾِﮑَﻢ ﺭُﮐَﻢ
ﯾِﮑَﻢ ﺳَﺮﺩَﻡ
ﯾِﮑَﻢ ﻏُﺪَﻡ
ﯾِﮑَﻢ ﺗُﺨﺴَﻢ
ﯾِﮑَﻢ ﺑﯽ ﻋَﺼﺎﺑَﻢ
ﯾِﮑَﻢ ﺑَﺪﺣَﺮﻓَﻢ
ﯾِﮑَﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣَﺘَﻢ
ﺍﻣـــﺎﻫَﺮﭼﯿَﻢ ﻻﺷــــــــﯽ
` ﻧﯿﺴﺘَﻢ. ..
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم ،
نسل خوابیدن با اس ام اس ،
نسل درد و دل با غریبه های مجازی ،
نسل غیرت روی خواهر ، روشنفکری روی دختر همسایه ،
نسل لایک از روی قرض ،
نسل کادو های یواشکی ،
نسل خونه خالی و دعوت شام ،
نسل تف ، وسط پیاده رو ،
نسل مالیدن هم تو شلوغی ، توی مترو ،
نسل مانتو های تنگ ،
نسل " شینیون " زیر روسری ،
نسل شرت " play boy " هنگام سجده،
نسل کارگران پیر مو رنگ کرده برای جوانی و پیشنهاد کار ،
نسل شارژهای اینترنی ،
نسل عکسای لختی در ساحل دوبی ،
نسل جمله های کوروش و دکتر شریعتی،
نسل فتوشاپ ،
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس ،
نسل جوونایی که هرکدوممون اقلا "یکبار" به جرم "تفریح" سر از وزرا درآوردیم...
نسل دخترایی که به جای اینکه از اراذل خیابونا به پلیس پناه ببرن از پلیس به اراذل پناه میبرن!
نسل سوخته ، نسل من ، نسل تو !
یادمان باشد ، هنگامی که ""دوباره"" به جهنم رفتیم ،
بین عذاب هایمان ، مدام بگوییم : یادش بخیر!!دنیای ما هم همین طوری بود
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تـــــــــو نمـے رسد.:
دلــــــ❤ــــــــم.....!!!
♥همـہ چیـزش פֿـآصــہ
♥لبخنـבش
♥تیپش
♥رفـتارش
♥اפֿــلاقـش
♥اפــساسـاتـش
♥בوسـت בاشتـنش؛
♥مـפֿـاطب نبوבہ ڪـہ פֿـآصـ باشـہ
♥פֿـاص♥ بوבه ڪـہ ♥مـפֿـاطب♥ شـבه ♥
یهو زندگیت و قشنگ میکنن…
یهو میشن همه ی دلخوشیت…
یهو میشن دلیل خنده هات…
یهو میشن دلیل نفس کشیدنت..!
بعد همین جوری یهو میرن…
یهو گند میزنن به آرزوهات…
یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات…
یهو میشن سبب بالا نیومدن نفست
مــي نشستمــ روبِروی خودَمـــ
ســر تــا پـــا گــوش مـي شدَمـــ
تــا ببيَمـــ حـَرفـــ حسابَمــــ
چيستــــ؟
یکـــــآدم ســـاده کــه مـی شـــود از قـامتش مغـــرور شــــد
کـــه مـــی شـــود خستگـــی هـایش را فهمیــــد
آنقــــدر ..
که نمـــیتوان ..
تمــــام ِ تـــو را “خیـــال” کــــرد !
هروقت دلتنگ شدی ؛
به آســـــمان نگاه کنی ...
کسی هست که عاشقانه تو را دوست دارد و منتظر توست ،
اشک های تو را پاک می کند !
و
دست هایت را صمیمانه می فشارد ....
خدا تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت .
بـــه جز , دردهایش, سیگارهایش را هم ,به ارث بُردم .
خدا ,رحمتت کند,پدرم ...کاش حواست بود , در این همه ,راهِ تکراریِ زندگی ... م
را شریک ,دردهایِ بی درمانت ,نمی کردی .لعنت به جَبرِزندگی...
عَقــَـب میـمــانَــم
نـَه بـَـرای اینـکـِـﮧ نـَخواهَـم با تــُـــو هـَـم قــَـدم باشَـم
میـخواهـم پا جاے پاهایـَـت بگــُـذارَـم
میـخواهـَـم مـُـراقبـَـت باشَم
میـخواهـَــم رد پایـَـت را هیچ خیابانـے در آغوش نکـِـشـَــد
تـــُــو فــَـقـَـط بـَــراے مــنے
باران که آمد جای من یک صندلی بگذار
در کلبه ای مشرف به شیبی جنگلی بگذار
پچ پچ بگو با پنجره بی پرده از یک راز
لب را به روی شیشه های صیقلی بگذار
دستی بکش روی غبار گنجه و بر میز
منجوق دوزی های سبز ململی بگذار
تن کن همان پیراهن رنگ سپیدت را
منت سر گلدان یاس مخملی بگذار
با من که دیگر نیستم برگرد تا دیروز
نام خودت را یک کلاس اولی بگذار
مثل کبریت حالت غریبی دارم که… میدانم ساخته شده ام تا بسوزم…!!
تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده" تقدیم ب خودم ک همیشه تنهام
خدایا دستم که به اسمانت نمیرسد.. تو که دستت به زمین میرسد .. بلندم کن! خستم خداااااااا
سر خاک من...!!
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!
عجب روزیه اون روز...!!
حیف كه اون موقع خودم نیستم
خدایــــــــــــاااااااا!!!!!!!
دلــــم معجزه میخــواهد. . .!!!
از آن معجزه هایی که...
به هنگامه ی وقــوعش!!!
خدایا دوستت دارم...
خدایا شکرت ...
میانِ هق هق گریه هـــایِ شوقم
گــــم شود!!!!
ما را از کودکی ....
به جدایی ها عادت دادند،!!!
همان جایی که روی تخته سیاهمان نوشتند :
خوب ها ، بدها !!!!!
اگه مثل من تنهایید...!!!
اگه مثل من بیکارید ...!!!
اگه مثل من مرض دارید ...!!!
یه قرص جوشان بندازید تو تنگ ماهی قرمزا ،
اونا هم براتون هلیکوپتری میزنن ..!!!!!!!
جواب ادامه مطلب
ادامه مطلب
دستاشو مشت کـرده بود
…
پرسـیدم توی مشتت چـیه؟
گفت : خودتـ نگـاه کن
دستاشو گرفتم و آروم باز کردم
…
توی دستاش چیزی نبود
!!!
گفتم : چیزی نیست کـه
…!
دستامــو که توی دستاش بود
فشـــرد و گفت:
نبــود…!!!
ولی حــالا که هست!!!!
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ...!!!
ﺑﻪ ﺟﺰ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ....
ﺩﺧﺘﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﻧﻤﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ!!!!
ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﺧﻮﻧﻪ!!!!
ﻭﺍﻻ !!!
ﺭﯾﺴﮏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎﻻﺱ!
دلم آرامش می خواهد...
دلم یک دوست و همراه می خواهد...
دلم دارد از تنهایی می پوسد...
دلم از نا امنی دنیا می لرزد...
دلم می ترسد از آدم های نا مطمئن...
دلم نگران است،نگران سادگی اش.صداقتش...
دلم خدا می خواهد...
خدا . . .
دلم آرامش می خواهد...
دلم یک دوست و همراه می خواهد...
دلم دارد از تنهایی می پوسد...
دلم از نا امنی دنیا می لرزد...
دلم می ترسد از آدم های نا مطمئن...
دلم نگران است،نگران سادگی اش.صداقتش...
دلم خدا می خواهد...
خدا . . .
دختره داره غرق میشه!
میگم :
دستتو بده به من!
میگه :
می خوای نجاتم بدی؟
پََ نه پََ میخوام واست لاک بزنم...!!!
هیچ کس ، هر قدر هم بخواهد ...
نمی تواند کاری کند که دیگران درک و درایت پیدا کنند .
درک و درایت...
فقط با عمل حاصل می شود.!!!
مرد ، مُـرد
؛ وقتی تختی ها شدن رضازاده ها!
مرد ، مُـرد
؛ وقتی داش آکل و کوچه مردها شدن اخراجی ها و چارچنگولی ها!
مرد ، مُـرد
؛ وقتی فرهادو فریدون فروغی شدن ساسی مانکنها و علیشمسها!
مرد ، مُـرد
؛ وقتی ترانه هایی مثل گنجشکک اشی مشی و فریاد زیرآب شدن
پارمیدا و فازت چیه و حالم بده!
مرد ، مُـرد
وقتی عرق سگی هایمان شدن ... Sky و Vodka و Koniak !!!
و بالاخره...
وقتی دخترامون
که روزی بچه محل واسه آبروش جون میداد، شدن داف!
و مردانگی معنا شد در ریش!
مرد ، مُـرد
و مردی و مردانگی فراموش!!!
زندگی قشنگه وقتی ...
اسم عشقت قسم راستته....
وقتی حق با توعه و سکوت می کنی !!!
که از دستش ندی چون عاااااااشقشی......
تو یه کلمه . . .
زندگی با عشق قشنگه!!!
6
یـِک لـیوآن بـغــض و یـِـک مـشت قـرص خـوآب آور!
دلـم کـه مـرده است ..
بــگذآر ایـن چ ــشم هـارآ هـم خـوآب ?ـنم!
خـسته ام از بـس ?ه دیدمـش و مـرا نـدید،
ـاز بـس ?ه خوآستـمــش ـو مـرا نـخـوآست،
ـاز بــس کــه.....
بیخیــــــــآل خـسته ام خــسته
با غمگنانه ترین صدا گفتهام
"خداحافظ "
و با زشت ترین
کفش ها
رفتهای
هر بار
محبوب من
و آن هنگام که باز آمدهای
صاحب زیباترین کفش ها،
شنیدهای
شادترین سلامم را .
محبوب من
ساعت
موجودی پر صدا و خوفناک است
با ضربههای مداوم
و تکرار
حتی امید را از پای در می آورد
محبوب من
جهان جایی است
وحشتناک
-بی تو -
درهر گوشه
ساعتی انتظار ما را میکشد
از پشت در
دورتر نرو
شعراستادیاکیده
من دلم میخواهد
سفرکنم به آسمان گسترده
آسمانی ابی
باآدمان خاکی
نردبام کوتاه است...
دستهای توست که
مرا به آسمان
خواهد رساند...
ﻣﻨﮯ ﮐﮧ ﺑﺎ ﺳﻦ ﮐﻤﻢ
ﮐﺜﺎﻓﺖﮐﺎﺭﯾﺎﯾﮧﺩﻧﯿﺎﺭﻭ ﺩﯾﺪﻡ ...
ﻣﻨﮯ ﮐﮧ ﺗﻮ ﺍﻭﺝ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﮯ...
ﺁﺭﻩ ﻣﻦ،ﻣﻨﮯ ﮐﮧ ﺍﺯﺩﻭﺳﺘﺎﻡ...
ﻣﻨﮯ ﮐﮧ ﻫﺮ ﺧﺮﮮ ﺍﺯﺟﺎﺵ..
ﻣﻨﮯ
ﮐﺴﮯ ﻧﺨﻮﺍﺳﺖ ﭘﺸﺘﻢﻭﺍﯾﺴﮧ ...
ﻣﻨﮯ ﮐﮧ ﺧﯿﻠﯿﺎﺭﻭ ﺁﺭﻭﻡ ﮐﺮﺩﻡ..
حکایت ما..
شبیه بچه ای شده که بیقراری کند..
و بعـــــ د ..
شکلاتی برای خفه کردن صدایش ! ..
در حلقومش بچپاننــــــــــد ...!
..!!
اگر دوست نداری ؛ گوشهایت را بگیـــــــــــــر ..نشنــــــــــو !
مثل آن روزهـــــــــا که نشنیدی ام.... ندیدی ام ....
رفتی ..!
من شکلات نمیخواهم !
من 'یکی ' را میخواستم ..ازاین شکلات های تلخ بــــــــــود !....
تمام شد ...حالا دیگر هیچ نمیخواهم ...حتی شکلات...
حـَوآسَـتــ باشَـد!!!
یــآدَتــ بـآشــَد!!!
هَمـِـہ ے قـَرآردآدهـآ رآ کـِہ روے ِ کـآغَـذهـآے ِ بے جـآن نـِمےنـِویسَـند!!!
بَـعضے از عَهــدهـآ رآ روے ِ قـَلبــ ـهـآے ِ هـَمـ مےنـِویـسیمـ...
درسِ عبرتیــــ شــدی برایَم ...
ایــن بـــار
پُشتِ دستــم را نه!
پـشـتــــ قـلـبــ ـم را داغ مـی گـذارم...!
عَجیـبــ دِلــــمــ بـَچــگـــے مـــے خــوآهَـد ..
خــَـستِـــﮧ اَمـــ ...
فَـقطــ یـکــ قـَــلـَـمــ لُـــطـفــاً !!
مــے خــوآهـَــمــ خُـــودَمــ را خَـــط خَـطـــــــے کـُـــــنـمـــ ...
ایــטּ روزهـــ ـا ؛
عَجیـبــ دِلــــمــ بـَچــگـــے مـــے خــوآهَـد ..
خــَـستِـــﮧ اَمـــ ...
فَـقطــ یـکــ قـَــلـَـمــ لُـــطـفــاً !!
مــے خــوآهـَــمــ خُـــودَمــ را خَـــط خَـطـــــــے کـُـــــنـمـــ ...
خـوבمـ رآ ڪـﮧ ورقــ مے زنـمــ
مے بـینـمـ حــرفــ تــآزـﮧ اےنیـستــ...
قـصـﮧ همـآטּقـصـﮧ ے בلــِ خـستـﮧ پـآے مـטּاسـتــ...
בلــ ڪـﮧ بـﮧ בرב مے رسـב، شـوقــ هـمــ בر ڪـلآمـ مے میـرב انـگـــآر...
ڪفـشـ هـآے בلـتنـگے رآ از پـآ בر مے آورمـ، خـستـﮧ انـב...!
حـوصـلـﮧ شـآטּ از ایـטּ هـمـﮧ تـڪرآر سـر رفـتـﮧ استــ...
خیـآلـمـ از پـآ مے افـتـב و گـوشـﮧ اے مے نـشینـב، آرآمــ امــآ بے قــرآر...
مے تـرسمـ و نـگـرآنـمـ...
مثـلــ همیـشـﮧ...
از ایـن ڪـﮧ روزے از تـو بــבم بیـآیـב... تـویــےڪـﮧ בوستـتــ مے בآرمـ...
و
از تـو خـوشمـ بیـآیـב... تـویــےڪـﮧ از تــو مـتنـفـرمـ...
مے تـرسـمــ و نـگـرآنـمـ...
از لحـظـﮧ اے ڪـﮧ ڪنـآرمـ نبـآشے...
از روزے ڪـﮧ از بـوבنـمــ خـستـﮧ بـآشـے...
مثـلــ هـمیــטּ روزهـآ ڪـﮧ بــوבو نبـوבمــ فـرقـے نـבآرב بـرآیـتـــ....
مے تـرسـمــ و نـگــرآنـمـــ...
از وقـتے ڪـﮧ یـڪ حـســِ گـنـگــ تـحـویــلـمــ בهـے..
یـڪــ صــבآے ســرב..
بـے هیـچــ رنـگے از عـشـقــ..
بــے هـیــچــ عـطــرے از سیـبــ..
בلـمــ یـخــ مے زنــב...
و نــآگــآـﮧ فــریـآבے בر گـوشـﮧ ے تـلـخــ تنـهـآیـے امــ سـڪـوتـــ مے شـوב...
و تــو هیـچــ وقـتــ حـوآستــ نیـستــ ڪـﮧ ایــטּ اعتـرآفــ مــטּ
تـآ چـﮧ انــבآزـﮧ طـعـمــِ بغـضــ مے בهــב...
بـﮧ خیـآلــ خـوבتــ سڪـوتـمــ از بـے בرבے سـتــ...
از نبـوבטּبغـضــ اسـتـــ یـآ شـآیـב از سـرِ یــڪـ عـآבتــ...
لـحـטּ نـوشتـﮧ هـآیـمــ مـے لـرزב... בرבבآرב... تـو امــآ نـگـرآنـمــ نـمے شـوے...
مــטּ از ایــטּ روزهــآ مـے تـرسـمــ...
وقتـے لآبـﮧ لآے روزمــرگــے هـآیـتــ گـمــ مے شومــ و בرבتــ نـمے آیــב...
و ایــטּ همیـشـﮧ تــویےڪـﮧ בر ایــטּ معـآבلـﮧ ے یـڪـ طـرفـﮧ،
سـڪــوتـــ خــرב شـבنـمــ رآ نــمے شنـوے...
حسـآبــ روزهـآیـمــ رآ ڪـﮧ بـشمـآرے، رو بـﮧ اتمـآمــ اسـتــ...
مــטּ گـریـزآنـمــ از ایــטּ خستـﮧ تـریـטּ شـڪلــ روزگــآر...
و هـر روز چـﮧ رنـگــ تـلـخــے בآرב... تـلـخــ تـر از نـخـوآستـטּ مـטּ....
تـلـخــ چـوטּنـבآشتــטּ تـــو....
وقتی غرورکسی رومیشکنی...
شمع امیدکسی روخاموش میکنی...
قلبی راکه خدادرآن جای داردمیشکنی...
خدارومیبینی وبنده خدارونادیده میگیری...
مانده ام بدانم دستانت رابه سوی کدامین آسمان...
درازمیکنی تابرای خوشبختی خودت دعاکنی...
اشک هایم شراب شده اند...
دست رنج توست...
بخور به سلامتی "دلبر"امروزت...
دیروزت گذشت...
"عشقم" درآغوش دیگریست وحرفی نمیزنم...
هرروزیک آرزودارندبرای آینده...
من تنها یک آرزودارم و...
الان این است که شبی بخوابم و...
دیگربلندنشوم ...
تانبینم ...
تانشکنم...
تاهرروزجندین بارنمیرم...
وقتی بهشون خیـلـی خوش میگذره و میخندند ؛
یهو سرشونو بر میگردونند اونوری ؛
یكم ثابت میشـن ،
یواش یواش چشماشون پر از اشـــــك میـشه ...!!
که روی گونه هایَم سُرسُره بــازی مــی کَـــردَنــد…
بـِین آن همه آدم،
در آخــــرین دیـــدار ِ رسمـــی مان…
نبایــــد مــی گفـــتـــی:
“دُنــــیای شُمـــا چــِقــَدر قـــَشَنگــــ اَستـــ”
دل اَست دیـگـرمـــــی شکـــــنــــد…
خدایـــــا التمـــــــاست مــــــی کنــــــم
همـــــه دنیـــــایــــت ارزانـــــیِ دیگــران
ولـــی !! آنــکــــه دنـیـــایِ من اســــت
مــــــــــالِ دیــگـــــــــــری نــــــــشـــود. . .
همانند توست ، مرا دوست ندارد ...
احساس ندارد !
اما هر چه هست...
" دل شـکـســتـن " بلد نیست ...
هیچوقتــ
כل اوכּایے ڪه گریــــه شوטּ بے صــــכاست رو نـشڪنید
چو טּ ایــכּ آכما هیچڪس رو ـכּـــכارטּ
وقتــ ــــی مــ ــرا "פֿــــانم" פֿـــ ــطاب میکنی
مـَشـ‗__‗ـروب خـورבَم ...
سیـگـ‗__‗ـآر کـشـ‗__‗ـבَم ...
لبـآس تـَنـ‗__‗ـگ و کـ‗__‗ـوتـآه پـوشیـ‗__‗ـבَم ...
چـِ‗__‗ـرآ בیـگـ‗__‗ـر בَعـ‗__‗ـوآیـَ ـم نمـیکـُنـے لـَعـنـَ‗__‗ـتـے...؟!
هـَنـ‗__‗ـوز هـَمـ‗__‗ـآن مـَ‗__‗ـرבے هـَسـتـ‗__‗ـے ...
کـہ روے مـَ‗__‗ـن غیـرَت בآشـ‗__‗ـت ...؟
رآسـ‗__‗ـتـے اصـلا مـَنـ‗__‗ـو یـآבت هـَسـ‗__‗ـت ؟؟
اســـ‗__‗ـــم هر دویـــ‗__‗ـــمان را در گینـــ‗__‗ـــس ثبت میکنند !
تو در دروغ گــ‗__‗ـــفتن رکــ‗__‗ـــورد زدی …
من در بـــ‗__‗ـــاور کــــ‗__‗ـــردن … !
مَن خُدآیے دآرَمـ ڪِ مَرآ مُخآطَبـ
[ خآصـِ ]
خُودَش ڪَرده
(^_^)
دُرستـه کــــه لیاقتـــِ مــــارو نداشتــــــ...
امّــــــا
گفتــــم مدتی رو بـــا مــا شــــآد باشــه
چرا همه مـے گویند چون مـےگذرَد غمـے نیس
چرا هیچکس نمـے گوید تا بگذرَد " درد" کمـے نیست...
این روزها مـے گذرد ولـے من از این روزها نمـے گذرم
نــَـــه. . !
الــآن نـَـــه . . !
فِعلـَــاً دورِتــــ شُلوغــِــه. . /
تَنـهــآتـــ کــِـ گُــذآشتــَنـــ ،
يــآدِـ مــَن مے اٌفتــے . . /
اونوَقتـــ ديگِــه شـَرمَنــدَمــ . . .
چونـ اِحتِمــآلَــآً مــَن تَنهـــآ نيســ ــ ــتَـمـــ . . /
" مَـــ ن " گـِدآیـﮯ مُحَبَتــ نمـﮯ کُنـَـمـ ،
تَنـهـــآیـﮯ اَم حُـــرمَـتـــ دآرَد ؛
حُــــرمَــتـ (!)
خــُدایــا
بـَراے خـامـوشے شـَب هـاے انتـِظـارم
فـَقـَط یکـــ " فـوت " کـافیـست
خـاموشـَم کـُن
خـَستـه ام ...
◄زِیـــآב کـِـﮧ بــآشــے؛◄
زیــــاבے میشـے...
مــــــن اینگــــــونه ام
دلتــــــنگی هــــــایم
یــــــا از چــــــشمانم می آینــــــد
یــــــا گاهــــــی بــــــر کاغــــــذ
شــــــاید هم گــــــاهی در دلــــــم بمانــــــند
و نتــــــوانم وصــــــف کــــــنم آن هــــــارا
از دلتنــــــگی لبــــــریــــــزم
آری ایــــــن آدم ضعیــــــف
مـــــــنم کــــــه دلتنــــــگ
تــــــــــــو اَم!
تظاهــــــر بـہ شــآدے مے کــُنم
حــَرف میــزنم
مـثل ِ هـَمـہ
امـ ـ ــ ـآ
خیلے وقـت اسـت مرده ام
كــــــاش ميشد گوشــــه اي نـــــــوشت :
نِـــ ـــگــران نبـ ـــآش !!!
دلــــم را نشکــ ــستی !!!
فقـــطــ .... !!!
ریـــ ـــشـ ـهای وجـــ ـــودم را آتش زدی !!!
خیـ ـــالتـــ راحتــــ !!!
مَـלּ בیوانـِ ـہ نیستَمــ . . .
مَـלּ فَقط یک جور خاص ڪِہ בیگراלּ نِمیتَوانَنــב
تــُـو را בوسـت בارمـــ !!
ادامــﮧ مطلب
حــــــــــــــال مـــــــــــا بــــــــــا دود و الــــــــــــــکل جـــــــــــا نمي آيد رفيــــــق
زندگــــــــــــــــي کردن به عــــــــــــــــــاشق ها نمي آيــــــــــــــــــد رفـــــــــــيق
روحـــــــــــــمان آبستـــــــــــــــن يکـــــــــ قرن تنهــــــــــــــــــا بودن اســــــــــتــــــ
طفـــــــــــــــــل حســـــــــــــرت نوش مـــــــــــــا دنيــــــــــــــــا نمي آيد رفيــــــق
دستــــــــــــهايــــــــــــت را خــــــــــــــــــو دت ها کن اگــــــــــــــر يخ کرده انــــــــــد
از لــــــــــــــــــب معشـــــــــــــــــوقه هــــــــــامان هــــــــــــا نمي آيد رفـــــــيـــــق
عشــــــــــــــــق گمگشــــــــــــــــته دگــــــــــــــر رفتــــــــــــه ز ياد يعقــــــــــــــــوب
يوســــــــــــــــــــــف زيبــــــــــــــــاي مــــــــــــــا از چـــــــــــاه نمي آيد رفيــــــــــــق
اشکــــــــــــــ ما را خنـــــــــــــــــــده هاي زورکــــــــــــــــــــــي بلعِِِِِِِِيــــــــــــده اسـت
لـــــــــــــب مــــــا بــــــــــا چشــــــــــــــــم هـــــــــامان راه نمي آيد رفيـــــــــــــــــق
♥ﻣَﻦ ﯾِﮑَﻢ ﺭُﮐَﻢ
ﯾِﮑَﻢ ﺳَﺮﺩَﻡ
ﯾِﮑَﻢ ﻏُﺪَﻡ
ﯾِﮑَﻢ ﺗُﺨﺴَﻢ
ﯾِﮑَﻢ ﺑﯽ ﻋَﺼﺎﺑَﻢ
ﯾِﮑَﻢ ﺑَﺪﺣَﺮﻓَﻢ
ﯾِﮑَﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣَﺘَﻢ
ﺍ`َﻣﺎﻫَﺮﭼﯿَﻢ ﻻﺷــــــــﯽ
` ﻧﯿﺴﺘَﻢ. ..
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم ،
نسل خوابیدن با اس ام اس ،
نسل درد و دل با غریبه های مجازی ،
نسل غیرت روی خواهر ، روشنفکری روی دختر همسایه ،
نسل لایک از روی قرض ،
نسل کادو های یواشکی ،
نسل خونه خالی و دعوت شام ،
نسل تف ، وسط پیاده رو ،
نسل مالیدن هم تو شلوغی ، توی مترو ،
نسل مانتو های تنگ ،
نسل " شینیون " زیر روسری ،
نسل شرت " play boy " هنگام سجده،
نسل کارگران پیر مو رنگ کرده برای جوانی و پیشنهاد کار ،
نسل شارژهای اینترنی ،
نسل عکسای لختی در ساحل دوبی ،
نسل جمله های کوروش و دکتر شریعتی،
نسل فتوشاپ ،
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس ،
نسل جوونایی که هرکدوممون اقلا "یکبار" به جرم "تفریح" سر از وزرا درآوردیم...
نسل دخترایی که به جای اینکه از اراذل خیابونا به پلیس پناه ببرن از پلیس به اراذل پناه میبرن!
نسل سوخته ، نسل من ، نسل تو !
یادمان باشد ، هنگامی که ""دوباره"" به جهنم رفتیم ،
بین عذاب هایمان ، مدام بگوییم : یادش بخیر!!دنیای ما هم همین طوری بود
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تـــــــــو نمـے رسد.:
دلــــــ❤ــــــــم.....!!!
♥همـہ چیـزش פֿـآصــہ
♥لبخنـבش
♥تیپش
♥رفـتارش
♥اפֿــلاقـش
♥اפــساسـاتـش
♥בوسـت בاشتـنش؛
♥مـפֿـاطب نبوבہ ڪـہ פֿـآصـ باشـہ
♥פֿـاص♥ بوבه ڪـہ ♥مـפֿـاطب♥ شـבه ♥
یهو زندگیت و قشنگ میکنن…
یهو میشن همه ی دلخوشیت…
یهو میشن دلیل خنده هات…
یهو میشن دلیل نفس کشیدنت..!
بعد همین جوری یهو میرن…
یهو گند میزنن به آرزوهات…
یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات…
یهو میشن سبب بالا نیومدن نفست
مــي نشستمــ روبِـروي خـودَمـــ
ســر تــا پـــا گــوش مـي شدَمـــ
تــا ببيَمـــ حـَرفـــ حسابَمــــ
چيستــــ؟
یکـــــآدم ســـاده کــه مـی شـــود از قـامتش مغـــرور شــــد
کـــه مـــی شـــود خستگـــی هـایش را فهمیــــد
آنقــــدر ..
که نمـــیتوان ..
تمــــام ِ تـــو را “خیـــال” کــــرد !
هروقت دلتنگ شدی ؛
به آســـــمان نگاه کنی ...
کسی هست که عاشقانه تو را دوست دارد و منتظر توست ،
اشک های تو را پاک می کند !
و
دست هایت را صمیمانه می فشارد ....
خدا تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت .
بـــه جز , دردهایش, سیگارهایش را هم ,به ارث بُردم .
خدا ,رحمتت کند,پدرم ...کاش حواست بود , در این همه ,راهِ تکراریِ زندگی ... م
را شریک ,دردهایِ بی درمانت ,نمی کردی .لعنت به جَبرِزندگی...
عَقــَـب میـمــانَــم
نـَه بـَـرای اینـکـِـﮧ نـَخواهَـم با تــُـــو هـَـم قــَـدم باشَـم
میـخواهـم پا جاے پاهایـَـت بگــُـذارَـم
میـخواهـَـم مـُـراقبـَـت باشَم
میـخواهـَــم رد پایـَـت را هیچ خیابانـے در آغوش نکـِـشـَــد
تـــُــو فــَـقـَـط بـَــراے مــنے
باران که آمد جای من یک صندلی بگذار
در کلبه ای مشرف به شیبی جنگلی بگذار
پچ پچ بگو با پنجره بی پرده از یک راز
لب را به روی شیشه های صیقلی بگذار
دستی بکش روی غبار گنجه و بر میز
منجوق دوزی های سبز ململی بگذار
تن کن همان پیراهن رنگ سپیدت را
منت سر گلدان یاس مخملی بگذار
با من که دیگر نیستم برگرد تا دیروز
نام خودت را یک کلاس اولی بگذار
مثل کبریت حالت غریبی دارم که… میدانم ساخته شده ام تا بسوزم…!!
خدایا دستم که به اسمانت نمیرسد..
تو که دستت به زمین میرسد ..
بلندم کن!
خستم خداااااااا
*** دوستت دارم ***
تکیه کلام او بود...
من بی جهت
به آن تکیه داده بودم......
میدونی تو عاشق شدن بدترین عذاب چیه؟
اینکه تو عاشق اون باشیو جونتو واسش بدی
ولی اون هنوز درکت نکنه
ونفهمه که تو هنوزم دوسش داری؟؟؟؟؟
در این خاک ، در این خاک
در این مزرعه ی پاک ...
به جز عشق ، به جز مهر
دگر بذر نکاریم ... !
<<مولانا>>
خدا خر را آفرید و به او گفت:
خدا سگ را آفرید و به او گفت:
خدا میمون را آفرید و به او گفت:
اگه متن کاملشو میخوای بیا ادامه مطلب
ادامه مطلب
ما زهرصاحب دلی یک رشته فن آموختیم
عشق از لیلی وصبراز کوه کن آموختیم
گریه از مرغ سحر،خودسوزی از پروانه ها
صدسرا ویرانه شد تاساختن آموختیم
زندگی باهمین غم ها خوش است
باهمین بیش وکم ها خوش است
زندگی کردیم وشاکی نیستیم
به زمین خوردیم وخاکی زیستیم
از عزیزان دوریم ولی از یادشان
چون وفا داریم غافل نیستیم
کسانی هستند که از خودمان می رنجانیم...
مثل ساعت هایی که صبح دلسوزانه زنگ می زنند...
و در میان خواب و بیداری بر سرشان می کوبیم...
بعد می فهمیم که خیلی دیر شده...
خدايا !!
راهي نميبينم !
آينده پنهان است ...
اما مهم نيست !
همين كافيست كه
تو راه را مي بيني و من تو را ...
دیشب با خدا دعوایم شد ......
با هم قهر کردیم .....
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد ......
رفتم گوشه ای نشستم ....
چند قطره اشک ریختم.....
و خوابم برد .....
صبح که بیدار شدم ....
مادرم گفت ...
نمیدانی از دیشب تا صبح ...
چه " بارانی " می آمد ....
בلـــَم گرفتــﮧ…
از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ…
از همــﮧ فــَرآموشی هآ…
از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ…
کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت…
“روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید " ..؟؟؟
در ساحل کنار دریا ایستاده ای ,
هوای سرد ,
صدای موج!!!
انتظار انتظار انتظار!!!!
… … به خودت می آیی ,
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلش کنی ,
نه شانه هایی که با دستانت آن را بگیری ,
نه صدای که قشنگ تر از صدای دریا باشد
اسم این تنهایی است!!!!