یک مرد تنها میرود |
||
امشب از دنیای تو یک مرد تنها میرود
ترک شهرت می کند آنسوی دنیا میرود چون غریبی مانده تنها و بی کس و بی اقربا زندگی را می کند حاشا ی حاشا میرود او حیاتش پر ز محنت بود و دردش بی دوا کرده گل های خزانی را تماشا میرود او که عمری با خودش تنهای تنها مانده بود در رخ آیینه هم نابود و پیدا میرود میرود تا دورها فارق زهر نام و نشان گر چه عاشق بوده است از عشق رسوا میرود میشود گم در میان هجمه های زندگی همچو قویی تا بمیرد سوی دریا میرود
|
||
|
||
|
||
|
||
ای زمانه من از این گردش تو سیر شدم بس که آزرده شدم خسته و دلگیر شدم ای مرگ چرا در آغوش نمی گیری مرا ؟ به خیالت جوانم ؟ به خدا پیر شدم
|
||
|
||
|
||
|
||
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
|
||
|
||
کیلومتر ها حرف دارم ...
اما ... در سکوت رکورد همه را شکسته ام ...!
|
||
|
||
|
||
سلامتی پسری که با چشم های خیس وارد ساندویچی بغل « تالار عروسی » شد و گفت : ... امشب عروسی " عشقمه " یه بندری بزار !!
|
||
|
||
اشک زن دل رو میسوزونه اما اشک مرد کوه رو آب میکنه قبول دارین؟
|
||
|
||
در انتظار تو ، کاسه ی صبر که هیچ ، صبر کاسه هم لبریز شد
|
||
|
||
خواهشـــی بـر لـب من هست ولـی تکـراری مـی شود دســت از اعـــدام دلـــم بــرداری ؟ دل من مـــال تو شد پـس دل خود را مَشِـکن بگذر از کشـتـن و ســرسختـی وخـود آزاری ثبــت کن محــض سند مصـــرع بعــدی مـــرا " تــو در اعمـاق دلـــم مثـــل خدا جــا داری " لهجه ی جاهلی وصف تو را هم عشق است واقعــاً دســـت مـــریـــزاد عجــب ســـالاری ! حکــم سختیـست ، بیا بگـــذر و آقـــایـی کن تو که در قصـــر دلـم حـاکم وســـردمـــــداری شهـــرونـدانه تقــاضــــای خــودم را گفــــتم بررسی کـن بـه کـَـرَم چـون که تو فرمانداری
|
||
|
||
|
||
گاهی جلوی آیینه می ایستم ... خودم را در آن می بینم... دست روی شانه هایش می گذارم... و می گویم:چـــــــه تحملی دارد دلت..
|
||
[ |
|
||
بدون اینکه “مار” ی در کار باشد مزه ی “زهرمار” را میچشم وقتی نیستی
|
||
|
||
من ماندمو حلقه ی طنابی
در مشت/بعد از تو به زندگی کردم پشت/ بگذار فردا برسد میشنوی/ دیروز غروب عاشقی خود را کشت.
|
||
|
||
تو چه میفهمی از روزگارم ...؟ از دلتنگی ام ؟ گاهی به خدا التماس می کنم خوابت را ببینم ... میفهمی؟ فقط خوابت را ...!!!
|
||
|
||
زمین...
خمیازه ای بکش به زیر پای من!!!... فقط همین....
|
||
|
||
از لحظه های بی هوا خسته ام ، خسته ام من آدمم از آدما خسته ام ، خسته ام
|
||
|
||
برای گریه انداختن من نیازی به داد و فریاد نیست بغض ِ لعنتی من این روزها با
عـــــزیزم و جـــــانم هم می شکند
|
||
|
||
دکتر زیر نسخه ام بنویس» ممنوعالملاقات « بگذار تنهایی ام دلیل پزشکی داشته باشد... .
|
||
|
||
دکتر هم دیوانه شد ! وقتی چند لحظه ای از' سکوتم 'را برایش معنا کردم
|
||
|
||
دو رکعت گـــریهبرایِ خـــاطـره هـــایم . . یک قنـــوت ســکوتــبرایِ یـــادت . . دو سجـــده بی قـــراریبرایِ عشــقِ بربــــاد رفتــه . . یک تشـهدبرایِ مــــرگِ دلـم. .!!
|
||
|
||
شبها خوابم نميبرد از درد ضربات شلاق خاطراتت روي قلبم... بي انصاف محكم زدي جايش هنوز مانده است؟!
|
||
|
|
||
آرام تر تکانش دهید ... مرگ مغزی شده ... باید زودتر دفن شود ... چیزی برای اهدا هم ندارد ... احساسم است ... تا همین دیروز زنده بود ... خودم دیدم ... کسی لهش کرد و رفت ...!!!
|
||
|
||
"" ﻣﻨــــــﯽ "" ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﺵ"" ﺗـــــﻮ "" ﻧـــﺒﺎﺷــــــﯽ"" ﺗــــﻮﻣـــــﻨﯽ "" ﻧﻤﯽ ﺍﺭﺯﺩ!!!
|
||
|
||
خیلی حــــــــرف هست... که تــــــــو هرروز در گــــــــلویت... بغــــــــض کشنده ای احســــــــاس کنی... بــــــــرای کسی که... بدانی...حتی یک بار در عمــــــــرش... به خــــــــاطر تــــــــو... بغض هــــــــم نکــــــــرده است...!!
|
||
|
||
چندیست مرده اماما کسی باور نمی کنداین مردم تا به عزایم ننشینندمرگم را باور نمی کنند
|
||
|
|
||
انگار داروخانه ها هم می دانند زخم خوردیم که همیشه باقی پولمون را چسب زخم می دهند |
موهایم را کوتاه میکنم
تا نگیرد بهانه نوازش هایت را
کاش میشد
صدا هارو هم کنار عکساشون
قاب کرد رو دیوار
دلم بهانه میخواهد برای زندگی
مثل یک بوسه عاشقانه
که یادم آورد هوز زنده ام
دور گردنش شال پیچیدند
و سرش کلاه گذاشتند ورفتند
کسی نفهمید همین محبت ها
آدم برفی را آب کرد
از قـافلـه جــا مــانـدم
درست سال ها پیش،
جـــــا مـاندم...
زندانی این روزگار زشت شدم...
روزگاری که
نه از جنس مـــن است نه از بـــرای من...
چه رسمیست دنیــا!
از گردشش می نالـیم و می نـــالـیم
و روز زمین گیر شدنمان را جشن میگیریم!
نمیدانم...
قلمم زیر بار دردها ترک برداشته... کمرم خم شده!...
با این حال
هنوز هم به دوست لبخند میدهم
امروز روز من است و من
تمام دلتنگیهایم را
به جای تو
در آغوش می کشم
چقدر جایت میان بازوانم خالیست
دلـــم میخواهد
گاه به دســتانت که مینــگری
جــای خــالی دســتانم را به یاد آوری
میـــدانی؟
دلـــــــم
یک آمدن میخواهد
بـــی هیچ رفـتنــــی
و یـــک همــــدرد
کــه خیـــــانت نـداند
یه دوسـتت دارم هایی ام هست
میـدونی دروغــــه ها
ولـــی قــلبـــت
واســــه بــــاورش
بـــه عـــقـلــت
التمــــاس میکـــنه
قدیم ندیما میگفتن
برای کسی بمیر که برات تب کنه
قدیما چه پر توقع بودن
من برات میمیرم
خدا نکنه تو تب کنی
میپرسی چقدر دوسم داری
میخندم: جهان را متر کرده ای؟
هر آدمی تو زندگیش یه بی معرفت داره
که اون بی معرفت
دوست داشتنی ترین آدم روزگاره
به سلامتی بی معرفت خودم
بایـــد قــــمار بــــاز بــــاشـــی
تــــا بفهمــــی فــــــرق اســـت
بین
بـــــاختن و بــــد بــــاختن
انگشت نمای مردم شهر شده ام
شیرین ندیده اند
که تیشه به دست بگیرد
و به سمت بیستون برود
خـدایـــــا
یـه خــواهــش
مارو باکسایی که دوسشون داریم
امتحـــــان نـــــکن
این روز ها خیلی چیز ها دست من نیست
مثله
دست های تو
من در میان مردمی هستم
که باورشان نمیشود تنهایم
می گویند خوش بحالت که خوشحالی
نمیدانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاست
برای دوست داشتن من
کاش تو زندگی مثه بازیگر بودیم
تا تو سکانس هایی که دوسشون داریم
هزار بار اشتباه کنیم
برای تکرار
شهریور است
کم کم فکر باد و باران باش
شاید کسی تمام گریه هایش را
برای پاییز گذاشته باشد
که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد
که وقتی تو اوج تنهــــایـــی هســتی
با چشماش بهت بگه: هستم، تا تهش
ماهایی که دیگه نه از اومدن کسی ذوق زده میشیم
نه کسی از کنارمون بره حوصله داریم نازشو بخریم که برگرده
ماها آدمای بی احساسی نیستیم
ماها بی معرفتو نامرد نیستیم
یه زمانی یه کسایی وارد زندگیمون شدن
که یه سری بــــاورامونو از بین بـــردن
فقط باید یکی باشه بفهمه مارو
یکی باشه از ما
از جنس خودمون
هر گاه صدای جدیدی سلام میکند
تپپش قلب می گیرم !
من دیگر کشش خداحافظی ندارم
مرا ببخش
که جواب سلامت را نمی دهم !
این روزها
نه حوصله ی خواندن دارم
نه حوصله نوشتن
این همه دلتنگی نه با خواندن کم میشود
نه با نوشتن
دلم فقط آغوش گرمت را میخواهد
صدا میكنم " تــــــــــــو " را...
این " جانی " كه میگویی جانم را میگیرد...!
نزن این حرف ها را
دل من جنبه ندارد
موقعی كه نیستی....
دمار از روزگارم در می آورد...
پیشـانــے اـم ..،
چـسـبـیـدטּ بـه سیـنـﮧ اے را مـیـخـوا ـهـد ..،
و چـشـم ـهایـم ..،
خـیـس کـردטּ پـیـرا ــهـنــے را ..،
عـجـب بـغـض پـر تـوقـعــے دارم مـטּ امـروز
كجاى دنیا ام...؟؟؟
كجاى دنیا ایستاده ام؛
كه دیگر نه آفتاب گرمم میكند
و نه مهتاب سرد...
كجاى دنیا نشسته ام؛
كه دیگر دیوان شاملو هم آرامم نمیكند
نمیدانم كجا هستم
هر كجاى دنیا هستم گویى یک نفر...
دار و ندارم را با خود به یغما برده است!
دیگر کمتر اشـــک می ریزم ...
دارم بُزرگ میــشوم یا سنـــــگ ...؟!
نمی دانم ..!
اگر میدانی در دنیا کسی هست که با دیدنش
رنگ رخســارت تغیـــیر میکنــد،
و صــدای قــلبـت اَبرویــت رابه تــاراج میبــرد،
مــهـم نیــست که او مـال تــو بــاشــد
مــهــم این است که فـــقــط بــــاشـد،
زِندگی کــند،
لــذت ببرد و نــفــس بـــکشـد.....
نابینای تو ام ......
نابینای تو ام نزدیکتر بیا
تنها به خط بریل است
که میتوانم تو را بخوانم
بوووووس
خدایا ازم نگیرش..
بعد سرمو میارم بالا و تو فقط نگام میکنی و
میگی : ‘ ای جونم قیافشو ‘ بعد هردو میخندیم…
همون لحظه ست که تو دلم میگم خدایا ازم نگیرش..
هیچ عشق ...
وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد
هیچ فاصله ای دور نیست
هیچ زمانی زیاد نیست
و هیچ عشق دیگری
نمی تواند آن دو را از هم دور کند
دنیای او .......
❤چشمانش خــُـمـار میشود.❤
❤به آرامی گـوشـه ی لـبـش را گـــاز میگیرد...❤
❤صدایش میلرزد، زیر لب میگوید دوستـتــ دارم !❤
❤زن میداند کــه وجودش با عشق کامل تر میشود❤
❤ و بــا بــوســـه ای عاشقانــه بــه اوج آرامــش میرسد . .❤
❤اما مرد❤
❤مـــــــــــــرد است دیگر...❤
❤گاهی تند میشود❤
❤و گاهی عاشقانه میگوید... دوستت دارم❤
❤مـــــــــــــرد است دیگر..❤
❤غرورش آسمان❤
❤و دلش دریاست...❤
❤تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد...؟❤
❤تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده...؟❤
تو برايم ...............
تو برايم بهترين هستي ،
دنيا را نميخواهم ،
تو زندگي من هستي
اينگونه مرا نگاه نکن ،
فکر کرده اي که از نگاهت خسته ميشوم ،
نه عزيزم بيشتر از اينکه هستم عاشقت ميشوم
پس آنقدر نگاهم کن ،
تا ديوانه شوم !
اولین تو بودی آخرین هم تو
اولین تو بودی
آخرین هم تو خواهی بود
نمی خواهم طعم چشم دیگری را بنوشم
انتظار بارانت سخت هم باشد
فقط به خیال آمدنت
خیس خیسم
چشمانت
می دانم چشمانت با من چه میکند
فقط وقتی که نگاهم میکنی
چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد
که حس میکنم چقدر زیباست
فدا شدن برای چشمهایی
که تمام دنیاست
وقـتی...........
وقـتی یـه چـیــزی بـهـت میـگـه حـــرصـت دراد...
بـرمـیگــردی و بـا اخـــم نـگاش میـکـنی و یــه ضــربـه مـیـزنی
بـه بـازوش کـه بـگی خـیلی بـدی...
امــا تنـهـا کاری که اون مـیکنـه یـه لبـخـنـد مـیـزنـه و مـیگـه :
زدی؟!...مـنــو زدی؟بـاشه...!
قـهــر مـیکـنـه و روشـو بـرمـیگـردونـه ...
اونـجــاس کـه دلـت میـگیـره...
اسـمشـو بـا تـمــام عـشـق صــدا میـکـنی
دسـتـاتـو میـگیـره و میـگـه جــونـم؟
شــوخی کــردمــو مـیـبرتـت تـو آغـوشـش....
چـشـاتــو میـبنـدی و دلــت آروم میـگـیـره!!!
اونـجــاس کــه مـیگی خــدایــا ازم نـگـیـرش...
" آغوشت "
از تمـ ـام عطـر های دنیـا
تنها لحـظـه ای
بویـی شبیــه به " آغوشت " مـیخواهم
تا هـوش از سر ایـن همه دلتنگـی ببــرد ...
دختر باس وقتی آقاش خوابه
بشینه رو کمرش
تا آقاش دیوونه شه
عصبی شه
پاشه داد بزنه بگه:
بســـــــه دیــــــــوووووووووووووونـــــــــــــــــــــــــــه
بیچارم کردی نیم وجبی
چی می خوای؟
بعد دختره قیافشُ مظلوم کنه و زل بزنه توو چشاش و بگه:
هیچــی فقـــط بـــــــــوس میخـــــوام.
محتـــــاج نــــوازش دســــت هایت هستــــم...
بــاور کــن کـــه ...
دلتنگیِ تــــو بـــرای مـــن مـــرگ تــدریجی اســـت.
دلم لحظ می خواهد ! که تو باشی …
دلم لحظ می خواهد ! که تو باشی …
همین کنار نزدیک به من
درست روبروی چشم هایم
همنفس نفسهایم
خیره شوم به لبهایت
دست بکشم به تک تک اعضای صورتت
بعد چشمهایم را ببندم و …
” ببوسمت “
آن لحظه دنیای من تمام می شود .
” به خدا که واقعاً تمام می شود “
گاهی دلم می خواد
وقتی بغض می کنم
خداازآسمون به زمین بیاد!
اشکاموپاک کنه،دستامو بگیره
وآروم بگه:اینجاآدم هااذیتت می کنن؟!!
بیـــــــا بــــــــــريم !
دلم خیلی گرفته. . .!!!
تو این تاریکی شب دارم دنبال خودم میگردم
اگه کسی پیداش کرد به به من خبر بده تا اینقدر زجر نکشم
*دارم داغون میشم*
عجب روزگار بدی است !!!
انهایی که عاشق یکدیگرند را از هم جدا میکند
وانهایی راکه تنهاند و از یکدیگر متنفرند عاشق
رسم
روزگار چقدر بد است
روزگار چقدر بی وفاست
شاید بی وفایی از روزگار نباشد
نمیدانم
نمیدانم مقصر کیست
مقصر ما ادم هایی هستیم که...
یادمان میرود روزی عزیزترین کس کسی بودیم
یامقصر روزگاریست که ........
خیلی سخته که عاشق یه دختری باشی ولی اون دوسِـــــــــت نداشته باشه
فقط برای اینکه حرصتو در بیاره توچشمات نگاه کنه
وقتی که نگاش میکنی روشا برگردونه
خیلی سخته . . . ! ! !
مخاطب خاص ببین بامن چه کردی که چند روزه نتونستم بخوابم
دلت اینطوری راضی شد ؟؟؟ّ
نگاهم که کردی دلـم پر گــــــرفت
دلـــــــــم غربت زنگ آخر گـــــرفت
نگاهم که کردی سکوتم شکست
درون دلــم عشق گویی نشست
نگاهم کـــه کردی زمان صبر کــرد
دل آسمــــــان را پر از ابـــر کــــرد
و بعد از نگــــاه تو باران گــــــرفت
و عشقی درون تنم جان گـــرفت
نگـاهم کـــن و باز با مـــن بمـــــان
تو حـــرف دل بی کسم را بخوان
نگاهم کــن ای زندگی بخش من
و با قلبم از عشق حـرفی بزن
…
از آدمــا نپرسید " چـــرا " ناراحتن ...!
برای اشکـــ ـهــآ
و
بغض ـهــآیشان ...
" دلیــل " نخواهید !
بغض ـهــآی ناخواستهـ ...
گریهـ ــهآی بی اراده
دلیل نمیخواهد !!
بهــآنه نمیشناسد ...!
یک" دل پـــُر"میخواهد ...
و
یکــــ "حس عجیبــــــ"!
که نه " او" میتواند توضیح دهد
و نه " تو " میتوانی درک کنی ...
پس "بدون" سوال کنارش بــاش!
هـمین!
زندگی خسته کننده تر از آن چیزی است که
فکرش را میکردم...
مگر نمیگویند زندگی کوتاه است!!! ؟؟؟؟
پس چرا برای من اینقدر طولانی شده...!
شمع داني به دم مرگ به پروانه چه گفت؟
گفت اي عاشق بيچاره فراموش شوي...
سوخت پروانه ولي خوب جوابش را داد
گفت طولي نكشد تو نيز خاموش شوي
!!!!!!!!!!!!
از شيخ بهايي پرسيدند :
سخت ميگذرد،چه بايد كرد؟
گفت:
خودت كه ميگويي سخت ميگذرد،
سخت كه نمي ماند
پس خدا را شكر كه...
ميگذرد و نمي ماند...
دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش
آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است ...
واسه عشقی که مرد ولی خاطرش هیچوقت نمرده ، هنوز جلو چشامه ...
سلام به همه
حالتون خوبه ؟؟؟
الان دارم از باغ فاتح میام
جاتون خیلی خالی بود
اونایی که کرج هستن میدونن کجاس!!!!
ولی اونایی که کرجی نیستن براشون میگم
به باغ خیلی بزرگیه که شهرداری پارکش کرده
جای خیلی خیلی زیبایی هستش
اونجا همه خیلی راحت با عشقاشون میان
همدیگه را بغل میکنن
جملات عاشقانه میگن
با هم شوخی میکنن و میخندن
منم امروز با عشقم اونجا رفته بودم اونجا
حسابی با هم گفتیم و خندیدیم
کلی باهم شوخی کردیم
و همدیگه را بغل کردیم
البته فکرای بد بد نکنید
عشق من تنهایی منه
من با اون رفته بودم
آخ نمیدونید که چه یار خوبیه
وقتی که هیچ کس مثل امروز کنارت نیست
اون کنارته و به حرفات گوش میده
خدایا من اگه این تنهایی را نداشتم
دیگه نمیدونستم باید چیکار بکنم
خدایا بابت این تنهایی ممنونتم
سرمشق های آب بابا یادمان رفت.......رســـم نوشتن با قلم ها یادمان رفت
گل کردن لبخند های هم کلاسی.........در یک نگـــاه ساده حتی یادمان رفت
ترس از معلم ، حل تمرین ، پای تخته.......آن روزهـای بی کلک را یادمان رفت
راه فرار از مشــــق های زنگ اول.............ای وای ننوشتیم آقــــا یادمان رفت
آن روز ها را آنقـــدر شوخی گرفتیم...........جدیت تصمیم کبری را یادمان رفت
شــعر خدای مهربان را حفظ کردیم...........یادش بخیـــر اما خدا را یادمان رفت
سال ها بود درسمان حال و ابتدا......اما چه زود خبر از صاحب حال یادمان رفت
در گوشمــــان خواندند رسم آدمیت..........آن حرف ها را زود امــــا یادمان رفت
فردا چه کاره میشــوی موضوع انشاء........سـاده نوشتیم آنقدر تا یادمان رفت
دیروز تکلیف آب بابا بود و خط خورد........تکلیف فردا اما انسانیت یادمان باشد
اسمشو از موبايلت پاك مي کنی...
مسيجاش ديليت مي شه...
به دوستات ميگي حق ندارين جلوم اسمشو بيارين
به خودت تلقین میکنی که فراموشش کردی
اما...
با جاي خاليش تو قلبت چيكار مي كنی؟؟
با اين همه تشابه اسمیچيكار مي كني ؟؟
با اهنگايي كه باهاش گوش ميكردي چيكار مي كني؟؟
وقتي غذايي كه دوس داره رو مي خوري و يادش میفتی چيكار مي كني؟؟..
وقتي ازت سراغشو مي گيرن چيكار مي كني ؟؟
در خاطر کسی ماندگار هستی ..
که لحظه های نبودنت را ...
با تمام دنیــــــــا عوض نمیکند..
ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
بجز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم
تو را من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم
و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
که بی شمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
کنون امید بخشایش همیدارم که مسکینم
دلی چون شمع میباید که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمیبینم که میسوزد به بالینم
تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید
روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم؟
رقیب انگشت میخاید که سعدی چشم بر هم نه
مترس ای باغبان از گل که میبینم نمیچینم
بی معرفت اون دختریه که..!!!!
توسرما و گرما مسافرکشی نکرده ...
ونمیدونه ارزش اون کارت شارژی که دوست پسرش با زحمت براش میخره...
بیشتراز ماشین شاسی بلندیه که براش ترمز میکنه..!!!!!
کـفـــش هـاشـ را دربـیـــاورد
یــواشکیـ نوکـــ پـــا , نـوکــ پــا
از خـودشــ دور شــود
دور دور دور ........
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ !!!
ﻭﻟﯽ ...
ﺩﺭﮐﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﻭﺳﺨﺘﻪ
ﻣﺜﻞ ﮐﻨﺎﺭ ﺍوﻣﺪﻥ ﺑﺎ ﺟﻤﻠﻪ :
“ﺧﺐ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻩ ؛ ﺯﻭﺭ ﮐﻪ نیست”
خیلی سخته...!!!!
دلت گیر کنه تو قلاب ماهیگیری که...
دلش ماهی نمیخواد !!!
و فقط .....!!!
برای تفریح اومده...!!!
_______________________________¶1¶1111111¶_______
________¶¶111¶_______________¶¶¶¶111111111¶¶¶1____
_____¶1¶¶¶¶¶111111¶_________¶¶¶1¶¶¶11111111¶1¶¶___
___¶¶¶1¶1111111111¶¶1______¶¶1¶¶¶1111111111111¶¶¶_
__¶¶1¶¶1111111111111¶¶_____¶¶¶1¶¶¶¶1111111111111¶_
__¶¶_¶1111111111111111¶¶___¶¶¶¶¶¶11¶111111111111¶_
_11_¶11111111111111111¶¶_____¶¶¶¶__¶111111111111¶¶
¶¶¶¶1111111111111111¶¶¶¶_____1¶¶__11111111111111¶¶
¶¶¶¶11111111111¶¶¶¶¶¶¶______1¶1¶¶11111111111111¶1_
¶¶1¶1111111111111¶¶¶¶¶¶_____¶¶¶¶¶¶1111111111111¶¶_
¶¶11111111111111111111111¶¶___¶¶¶¶¶¶1111111111¶¶¶_
_1¶111111111111111111¶¶¶¶¶¶____¶¶¶¶11111111111¶1__
__¶¶11111111111111111¶¶¶_____¶¶¶1111111111111¶1___
___¶¶¶111111111111¶1¶¶¶____1¶¶111¶1111111¶11¶1____
____1¶¶¶11111111111¶¶¶¶111¶¶¶¶111111111¶11¶¶¶_____
______¶¶¶¶1111111111111¶¶¶¶1¶¶¶¶¶¶¶¶11¶11¶¶_______
_______¶¶¶¶¶11111111111¶111¶___¶¶¶111¶1¶¶¶________
_________¶¶¶¶¶¶111111111111¶__¶¶¶111¶¶¶1__________
____________1¶¶¶¶¶11111111¶¶_¶¶¶¶111¶¶____________
______________¶¶¶¶¶¶¶1111111_¶¶¶11¶¶1_____________
_________________1¶¶¶¶¶¶1111¶¶¶1¶¶¶¶______________
____________________¶¶¶¶¶¶1¶¶¶¶¶1¶________________
_______________________¶1¶¶¶1¶¶¶___________ .……….(¯`v´¯)
000000____________000000
000000000000______000000000000
000000000000000000__000000000000000000
00000000000000000000000000000000000000000
00000000000000██000000000██00000000000000
000000000000000██000000000██000000000000000
0000000000000000██000000000██0000000000000000
0000000000000000___000000000___0000000000000000
0000000000000000___000000000___0000000000000000
0000000000000000___000000000___0000000000000000
0000000000___000000000000000000000___0000000000
000000000___000000000000000000000___000000000
000000000___0000000000000000000___000000000
000000000___000000000000000___000000000
00000000____00000000000____00000000
0000000_______________0000000
0000000000000000000000000
000000000000000000000
000000000000000
000000000000
000000
0000
00
0
دیگر نمیگویم گشتم نبود ، نگرد نیست !
بگذار صادقانه بگویم …
گشتیم ! اتفاقا بود ! فقط مال ما نبود !
شما بگردید ! لابد مال شماست
حالا که رفتهــ ای،
ساعتهــــا به این می اندیشم
که چرا زنــــده ام هنـــوز؟
مگـه نگفتـــه بــودم بی تــــو میمیرم؟
خدا یادش رفته استــــــ مرا بکشــــد،
یا تــــــو قرار استــــــ برگردی؟!
دلــتـــنـــگــی پـــــیـــچـــیــده نــــیـــســـتـــــ . . . !
یـــــکــــ دل . . . !
یـــــکـــ آســـمــــان
یـــــکــــ بــــغـــض
و آرزو هــــای تــــــرکـــــ خـــــورده
بـــــه هــــمــــیــــن ســادگــــی . . .
دل نده....
به آدم ها دل نده!!!
تو كه از خدايشان عاشق تر نيستي...؟؟؟!!
انها خدايشان را به تكه ناني ميفروشند
و تو را هم به نيمه شبي......
یک جایی می رسد که آدم...
دست به خود کشی می زند!
نه اینکه تیغ بردارد
رگش را بزند
نه!!!!
قید احساسش را می زند!!!
..................
مثل این روزهای من
!!!
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟
گفت: حرام است.
از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟
گفت: نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد.
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟
گفت: سقوط سلسله ی قلب جوان.
از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟
گفت: همپایlove است .
از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟
گفت : محبت الهیات است .
از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟
گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد.
از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟
گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست.
از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟
گفت :عشق تنها آدم رباتی هست که قلب را به سوی خود می کشد.
از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟
گفت : عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد.
از استاد قرآن پرسیدند عشق چیست؟
گفت : عشق تنها آیه ای است که در هیچ سوره ای وجود ندارد .
از استاد ورزش پرسیدند عشق چیست؟
گفت : عشق تنها توپی هست که هرگز اوت نمی شود.
از استاد زبان فارسی پرسیدند عشق چیست؟
&n
یـِک لـیوآن بـغــض و یـِـک مـشت قـرص خـوآب آور!
دلـم کـه مـرده است ..
بــگذآر ایـن چ ــشم هـارآ هـم خـوآب ?ـنم!
خـسته ام از بـس ?ه دیدمـش و مـرا نـدید،
ـاز بـس ?ه خوآستـمــش ـو مـرا نـخـوآست،
ـاز بــس کــه.....
بیخیــــــــآل خـسته ام خــسته
تا عـــــــاشقت باشـــن . . . !!
باید خیانـــت كنی . . . !!
تا دیوونــه ات باشن . . . !!
باید دروغ بگــــــــیـ . . . !!
تا همیشه تو فكــرت باشن . . . !!
باید هــــی رنگ عوض كنــــــــی . . . !!
تا دوسِت داشته باشـــن . . . !!
اگه ســادهـ ای . . . !!
اگــهـ باوفایــــی . . . !!
اگه یك رنگـــــــــــــــــی...!!
نـِمیـבآنـَـم چـِشمآنـَتـــ
بـآ مــَـטּ چـِـہ میـڪـُنـב
وَقـتــے* ڪـِہ نـِـگاهَـــم میکـُنے*
چـِنـآטּ בِلـــَ ـم اَز شِیطَنَتــــــــ نِگــآهَـتـــ میلَــرزَב . . . !
ڪـِـہ حِـــس میڪـُنـَـــم چـِقـَــבر زیـبـآستــ
فــَــدا شـُـدטּ بـــَـراے* چــِشـم هـآیـے * ڪـِـہ
تـَـمـآم בُنیــآستـــ
دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش
آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است ...
واسه عشقی که مرد ولی خاطرش هیچوقت نمرده ، هنوز جلو چشامه ...
اوني كه يار تو بود، اگه غمخوار تو بود،
قلبش رو پس نمي داد دل به هر كس نمي داد،دل مي گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،
از نگاش نفهميدم كه دروغه وهوسه،
غصه خوردن نداره ،گريه كردن نداره،
به يه قلب بي وفا دل سپردن نداره،
آخر قصه چي شد، قلب اون مال كي شد اون كه از من پر گرفت چي مي خواستيم وچي شد،
با همه بدي هايش
دلگير است
با همه تنهايي هايش
خاطراتم زير بار عشق جان داد
چون تو كنارم نبودي
باز هم عشق زيباست....
خدایـــا ؛
ایـن روزهــا حرفهـــایم
بوی نـاشـــکری می دهنــد …
امـــا تـــو…
بـه حســـاب تنهـــایی و درد دل بگـــذار
برم پارک . .با هم فدم بزنیم . . .
رباط هم بود , بود !!!
بی احساسیش شرف دارد به احساس بعضی ادما